پدر کشاورز هی او را با یک شیرفروش غافلگیر می کند. دختر جوان و دوست داشتنی مشتاقانه منتظر ورود او است. وقتی شیرفروش می رسد، هی نمی تواند در برابر جذابیت شیر تازه و میل ممنوع برای کمک به او مقاومت کند. با آشکار شدن صحنه، هایه خود را در یک برخورد داغ و غیرمنتظره با شیرفروش می یابد و قلمرو ناشناخته را کشف می کند.